کد خبر: 37844
تاریخ انتشار: چهارشنبه 24 آبان 1396 - 07:53
سرپل ذهاب و زلزله ۷.۳ ریشتری کرمانشاه، عکس یک شماره امروز روزنامه نیویورک تایمز
ارسال نظر
سلام. امروز صبح از مناطق زلزله زده به تهران برگشتم.
این هموطنان عزیز ما از اول خرابه نشین نبودند تا چند روز پیش برای خود خانه و خانواده گرمی داشتند . اسباب و لوازم منزلشان شاید از من و تو بهتر بود. کدوکشان که در خرابه ها و خیابانها به دنبال یک بطری آب میدود برای خود اتاقی داشت.با چند خانواده صحبت کردم. یکی تز این خانوادها زن و شوهر جوانی بود که عید فطر امسال عروسی کرده و به خانه جدیدشان رفته بودند. تمام جهیزیه عروس جوان و کل داراییشان که آپارتمان گرم و کوچکی بود از بین رفته بود. ولی یک لحظه لبخند از لبانش دور نمیشد . ولی مرد جوان نگران آینده بود که چه خواهد شد ؟ نگران فامیلهایشان بودند که خبر از آنها نداشتند.
خیلی خیلی سخت است که در عرض چند ثانیه دارو ندارت را از دست بدهی. چند شب در خیابان و سپس در چادر با کمترین امکانات زندگی و بهداشتی زندگی سختی را بگذرانی در حالی که یک ریال هم در جیب نداری ! تنها جیزی که این قوم غیور را وادار به تحمل کرده امید به آینده و وعده های مسئولین و کمکهای مردم از همه کشور است که اینروزها به سمتشان سرازیر شده. فعلا در شوک هستند و چون تنها نیستند و همگی هم درد هستند تحمل برایشان آسانتر بود .ولی خیلی از اینها در مرز جنون بودند. این یک واقعیت تلخ بود.
از ارتش و کمکهایش که تنها چند ساعت پس تز زمین لرزه آنجا بودند . مبگفتند برای هر خانه ویران یک سرباز نگهبان گذاشته بودند و با مهربانی جواب برخی مردم عصبی را میدادند آرامشون میکردند . غذایشان را به کودکان میدادند و بدون توجه به درجه و مقامشان با چشم گریان در بین آوار به دنبال مردم زنده مانده میگشتند آنهم با امکانات کم . در کل خیلی خیلی راضی بودنداگر این کمکها قطع یا کم شود و احساس کنند که فراموش شدند شدمات روحی شدیدی خواهند خورد.از مردم ایران میخواستند این دلجوییها مقطعی نباشد . چه خوب است تا سر و سامان نگرفتن کامل، اینها را فراموش نکنیم .
این هموطنان عزیز ما از اول خرابه نشین نبودند تا چند روز پیش برای خود خانه و خانواده گرمی داشتند . اسباب و لوازم منزلشان شاید از من و تو بهتر بود. کدوکشان که در خرابه ها و خیابانها به دنبال یک بطری آب میدود برای خود اتاقی داشت.با چند خانواده صحبت کردم. یکی تز این خانوادها زن و شوهر جوانی بود که عید فطر امسال عروسی کرده و به خانه جدیدشان رفته بودند. تمام جهیزیه عروس جوان و کل داراییشان که آپارتمان گرم و کوچکی بود از بین رفته بود. ولی یک لحظه لبخند از لبانش دور نمیشد . ولی مرد جوان نگران آینده بود که چه خواهد شد ؟ نگران فامیلهایشان بودند که خبر از آنها نداشتند.
خیلی خیلی سخت است که در عرض چند ثانیه دارو ندارت را از دست بدهی. چند شب در خیابان و سپس در چادر با کمترین امکانات زندگی و بهداشتی زندگی سختی را بگذرانی در حالی که یک ریال هم در جیب نداری ! تنها جیزی که این قوم غیور را وادار به تحمل کرده امید به آینده و وعده های مسئولین و کمکهای مردم از همه کشور است که اینروزها به سمتشان سرازیر شده. فعلا در شوک هستند و چون تنها نیستند و همگی هم درد هستند تحمل برایشان آسانتر بود .ولی خیلی از اینها در مرز جنون بودند. این یک واقعیت تلخ بود.
از ارتش و کمکهایش که تنها چند ساعت پس تز زمین لرزه آنجا بودند . مبگفتند برای هر خانه ویران یک سرباز نگهبان گذاشته بودند و با مهربانی جواب برخی مردم عصبی را میدادند آرامشون میکردند . غذایشان را به کودکان میدادند و بدون توجه به درجه و مقامشان با چشم گریان در بین آوار به دنبال مردم زنده مانده میگشتند آنهم با امکانات کم . در کل خیلی خیلی راضی بودنداگر این کمکها قطع یا کم شود و احساس کنند که فراموش شدند شدمات روحی شدیدی خواهند خورد.از مردم ایران میخواستند این دلجوییها مقطعی نباشد . چه خوب است تا سر و سامان نگرفتن کامل، اینها را فراموش نکنیم .
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص ،قومیت ها ،عقاید دیگران باشد و یا با قوانین کشور وآموزه های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.