آرمانشهرگرایی، پزشکی و صنعت مدرن دست به دست هم دادهاند تا فهم ما از چاقی تغییر کند.
به گزارش بهداشت نیوز چرا از آدمهای چاق منزجریم؟ شاید دلیل این حس ناخوشایند، تلاشهای شکستخوردۀ خودمان برای رسیدن به بدنی باریک و خوشاندام باشد. چاقها ما را یادِ زشتیهای بدن خودمان میاندازند. اما اگر از منظری تاریخی نگاه کنیم، ماجرا پیچیدهتر میشود.
با صدایی آرام و ترسخورده زمزمه میکنند: «اوه! ببین، ببین! اون خانم چه مشکلی داره؟ چرا این قدر چاقه»؟ اینها سؤالهاییاند که در رمان دنیای قشنگ نو آلدوس هاکسلی، برگزیدگانی که سنی از آنها گذشته است، اما هنوز زیبارو و باریکانداماند، نجوا میکنند.
آیندهای که در دنیای قشنگ نو به نمایش درآمده مبالغهای از گرایشهای فرهنگی معاصر با اهداف تعلیمی است که چند فانتزی جسمانی را کنار هم میگذارد، فانتزیهایی که هر کدام بهشکلی در فرهنگ غربی مطرحاند.
آرزوی جهانی کمابیش عاری از چاقی، دستکم برای برگزیدگان، آرزوی تازهای نیست. تصور جامعهای زمینی یا یک بهشتِ پس از مرگ که ساکنانش انسانهایی با شکل و ظاهر کامل باشند از هزاران سال پیش از این الهامبخش مصلحان نظام بهداشت و مؤمنان دینی بوده است. با معیارهای قرن هفدهمی، آیا بدن پیر و آویزان لیندا در میان شهروندان خوشاندام شهر آفتاب توماسو کامپانلا هم به همین اندازه نامتعارف به نظر نمیآمد؟
این تحملناپذیری چاقی جنبهای کاملاً مدرن دارد، دستکم وقتی بحث شکل و اندازۀ بدن مطرح میشود. مورخان توافق دارند که زمان نخستین چاپ دنیای قشنگ نو، بسیاری از اجزای اصلی پیشداوریهای امروز ما علیه چاقی شکل گرفته بود. آن زمان بدن ایدئال در غرب باریکتر از پیش شده بود.
ضمن اینکه به نظر میآمد در خلال قرن نوزدهم عادت تمسخر آدمهای چاق رو به فزونی بوده است، فرهنگ رو به گسترش تبلیغات و مصرف انبوه این گرایش را تشدید کرد. تمرکز دیداری این فرهنگ واضح و بدیهی بود: هالیوود، در کنار سینمای اروپا، نقشی فراموشنشدنی در بین بازیگران داشت.
همین که پردۀ نقرهای تصاویر بدنهای آرمانی را در گوشهوکنار جهان به نمایش گذاشت، مجلاتِ سینماییِ هواداری بحث پرهیزهای غذایی و برنامههای تناسب اندام ستارههای سینما را با تودههای مردم در میان گذاشتند.
ابتدای قرن بیستم دورهای است که میتواند برای تعمق دربارۀ دیدگاههای کنونیمان دربارۀ چاقی مفید باشد. ژرژ ویگارلو بهدرستی میگوید که «بدن دهۀ ۱۹۲۰ حقیقتاً منادی بدن امروز بود».
از قرن شانزدهم، «چاقی» را مرضی دانسته بودند که عمر را کوتاه و جسم را بدریخت میکند. پزشکان هم که قاصدان بیماری و ناتوانی و پیری و مرگ بودند، چاقی را بیش از پیش تقبیح کردند.
در دهههای بعدی، این روند پیشرفت بیشتری داشت. همراه با رشد نئولیبرالیسم در دهۀ ۱۹۷۰ و «فرهنگ پرخوری» ملازم آن که مصرف اجباری را در کنار نیاز به انضباط نفس مینشاند، چاقی به علامتی رؤیتپذیر بدل شد که نشان میداد شخص مهار خود را از دست داده و در ظرافت و زیبایی افول کرده است.
ولی آیا این سیر تکاملی میتواند بهکفایت توضیح بدهد که چرا واکنش به بدنهای چاق تا این حد زننده و شدید است که گویی وجود چاقها بهخودیخود میتواند آلودهکننده باشد؟
در این تعریفِ کمابیش «وجودی»، آرمانشهر مفهومی نیست که به بازنمایی جهان جایگزین یا کامل وابسته باشد. بلکه «به شکل عنصری ظاهر میشود که در طیف وسیعی از کردارها و فرهنگهای انسانی تعبیه شده است». به همین دلیل است که لویتاس میتواند مدعی شود که «فرهنگ معاصر غرق در آرمانشهرباوری است، حتی اگر هیچ بازنمایی استعاریای از جهان جایگزین وجود نداشته باشد».
شباهت خانوادگی بین آرزوهای آرمانشهری و آرمانهای دینی بدیهی است. به نظر میآید که هر دوی اینها در ابهامهای مربوط به تنیافتگی۱ ریشه داشته باشند. بخش اعظم امیدهای آرمانشهری بر تجربۀ زیسته از نقص -دست و پنجه نرمکردنِ عمومی بشر با درد و بیماری و پیری و مرگ- بنا شده است.
تا جایی که پیوندی معقول هست بین استعارههای آرمانشهری و دینی و نوعی تفکر جادویی که انزجار -احساسی که در قالب آن «فاصلۀ عملکرد جهان واقعی با جهانی که دوست داریم را میسنجیم» - را میسازد، منطقی است که رویکردهای مدرن در مخالفت با چاقی را نمادِ گرایشی در جهت آرمانشهرباوری جسمانی و میل به تعالی ببینیم.
انواع مختلف آرمانشهرباوری جسمانی در طول تاریخ مشهود بوده است، آن هم نه فقط به شکل تلاش و کوشش برای بررسی و بیشینهسازی کمال بشری و مبادرت به افزایش طول عمر انسان، بلکه تا جایی که حتی بر مرگ هم غلبه شود. افزون بر این، امید به غلبه بر محدودیتهای تنیافتگی معمول میتواند الهامبخش نقشههای جدیدی برای سازماندهی جامعه باشد
علم کار، که در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ با فوردیسم و تیلوریسم به اوج خود رسید، به دنبال آن بود که «رؤیای طبقۀ متوسط در انتهای قرن نوزدهم» را عملی کند، رؤیای «بدنی که هرگز خسته نمیشود».
اطلاعات کتابشناختی:
Forth, Christopher E. Fat: A. Cultural History of the Stuff of Life. Reaktion Books Ltd, ۲۰۱۹
پینوشتها:
• این مطلب را کریستوفر ای. فورث نوشته است و در تاریخ ۲۹ جولای ۲۰۱۹ با عنوان «On the Evolution of Fatness in Society» در وبسایت لیترری هاب منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۹۸ با عنوان «چاقبودن عادی است، به همین دلیل نمیخواهیم چاق باشیم» و ترجمۀ حسین رحمانی منتشر کرده است.
•• کریستوفر ای. فورث (Christopher E. Forth) رئیس دپارتمان علوم انسانی و استاد تاریخ دانشگاه کانزاس است. ماجرای دریفوس و بحران مردی و مردانگی فرانسوی در غرب مدرن (The Dreyfus Affair and the Crisis of French Manhood and Masculinity in the Modern West) یکی از مهمترین کتابهای اوست.
••• این مطلب برشی است از کتاب چاقی: تاریخ فرهنگی خمیرۀ زندگی نوشتۀ کریستوفر ای. فورث.
منبع: ترجمان
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص ،قومیت ها ،عقاید دیگران باشد و یا با قوانین کشور وآموزه های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.