به گزارش بهداشت نیوز به نقل از ایرنا نخستین روز شهریور در ایران به یاد حکیم ابوعلی سینا طبیب سرآمد روزگاران روز پزشک نامگذاری شده است. در پیشینه تاریخی و باور اجتماعی مردم کهن سرزمین ایران، طبیب و طبابت همیشه جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده و دانش پزشکی همواره پیشرفت خود را مرهون تلاش و کوشش ابوعلی سینا می داند زیرا او توانست در این علم تحولی بنیادین ایجاد کند.
علم پزشکی از جایگاه مهمی در فرهنگ عمومی و باور اجتماعی برخوردار است و جامعه به فعالان این عرصه با نگاهی قدرشناسانه می نگرد. در این میان ایرانیان از جمله مستعدترین افراد در علوم پزشکی هستند و ثابت کردهاند که با اتکاء به هوش ایرانی و تلاش شبانه روزی میتوان بهترین نتایج را کسب کرد. پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به بهانه روز پزشک در نوشتار پیش رو بر آن است تا با مروری بر تاریخ مشاهیر پزشکی ایران در گذشته و حال به بررسی و معرفی برترین پزشکان ایرانی بپردازد که توانسته اند در سده های اخیر در جوامع بین المللی افتخارآفرینی کنند؛ پزشکان متعهدی که پیوسته در مسیر حفظ و بازیابی سلامت مردم و بهبود بیماران گام برداشته اند و به عنوان حافظان سلامت جامعه، شادابی و نشاط را به جامعه هدیه می کنند.
محمد قریب؛ پدر طب اطفال در ایران
شنیدن نام محمدقریب به ناگاه هر فردی را به یاد مردی می اندازد که پدر طب اطفال در ایران نام گرفت. قریب از خادمانی بود که به دلیل عشق فراوان به وطن، بلافاصله پس از پایان تحصیلات خود در اروپا به ایران بازگشت و چندین دهه به خدمت مشغول بود. او تحصیلات پزشکی خود را در شهر رمس فرانسه آغاز کرد و در پایان سال نخست موفق شد جایزه لابراتوار تشریح دانشکده پزشکی را دریافت کند و در سال چهارم، در مسابقه اکسترنای بیمارستان پاریس پذیرفته شد. برای پی بردن به عظمت کار قریب، باید دانست که در کنکور اکسترنا در فرانسه تنها یک تن از میان هر چهار دانشجو انتخاب می شود اما قریب به سادگی در کنکور قبول شد و نخستین ایرانی لقب گرفت که در چنین امتحانی پذیرفته شده بود. او دانشنامه دکتری پزشکی پاریس را دریافت کرد و پس از آن در ۱۳۱۷ خورشیدی به میهن بازگشت. قریب درباره بازگشتش به ایران می گوید: این دانش تنها باید در ایران عرضه شود.
قریب از استادان برجسته دانشکده پزشکی در تهران بود. او و فریدون کشاورز از پایه گذاران طب اطفال در ایران هستند. قریب در سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۳ خورشیدی توانست شاگردان نامداری چون عبدالحمید حسابی، احمد قانع بصیری، صادق مختارزاده، مرتضی مشایخی، نورالدین هادوی، غلامرضا خاتمی، احمد سیادتی و ... را پرورش دهد که جملگی به بزرگان پزشکی ایران بدل شدند. عبدالحمید حسابی استاد جراحی دانشگاه علوم پزشکی تهران به عنوان یکی از شاگردان استاد قریب می گوید: تعجب نکنید که یک جراح چگونه شاگرد یک استاد بیماریهای کودکان بوده است...؟ این شاگردی مربوط به دوران دانشجویی پزشکی است. در زمان ما دانشجویان در سال چهارم باید یک دوره بیماریهای اطفال را میگذراندند. منتهی وسعت طب اطفال و محدودیت دوره چند ماهه؛ دانشجویان علاقهمند آن دوره را راضی نکرد و همگی از دکتر قریب تقاضا کردند در دوران تعطیلات تابستان همه دانشجویان اجازه داشته باشند از محضر ایشان بهرهمند شوند. دکتر قریب در فضای آزاد شمال بیمارستان روی صندلی مینشست و بقیه ایستاده یا نشسته روی زمین گرد ایشان حلقه میزدند و کودکان بیمار یک به یک روی برانکارد آورده شده و درباره بیماریهای آنها بحث و مجادله میشد.
سید عبدالله پیشنمازی نیز یکی از شاگردان محمد قریب است که درباره استاد خود می گوید: روزی در بیمارستان تهران، کودک بیماری را با حال وخیمی آورده بودند، در حال معاینه بیمار بود که به من گفت: بچه! فکر میکنی الان به چه فکر میکنم؟ و خودش ادامه داد؛ به این فکر میکنم که او مانند پسرم است، میخواهم مانند بچه خودم از او مراقبت شود و بعد، از من خواست تا تمام تلاشم را برای زنده ماندن او انجام دهم و حتی مرا تهدید کرد که اگر این بچه زنده نماند، خودم از بخش بروم. تا صبح بر بالین آن کودک ماندم و مطمئن شدم که خطر رفع شد، صبح که دکتر قریب به بیمارستان آمد، از او خواستم به دلیل خستگی به منزل بروم و استراحت کنم اما اجازه نداد و گفت: تا ظهر باید سر کارت باشی و بعد بروی.
قریب به یافته های جدید طب جهان احاطه داشت و دانشجویان خود را برای پیگیری پیشرفت های علمی تشویق می کرد. تا پیش از او فردی در ایران با آنتی بیوتیک آشنا نبود اما قریب برای نخستین بار اعلام کرد که داروهای جدید برای از میان بردن میکروب ها شناخته شده است که ارزش آن بسیار بیشتر از داروهای قبلی است. او همچنین بر آموزش خانواده ها و برخورد عاطفی و اخلاقی با بیماران تاکید بسیاری داشت. همچنین از مهمترین اقدامات قریب می توان به بنیانگذاری و تأسیس نخستین بیمارستان تخصصی کودکان اشاره کرد.
غلامعلی عبیدی؛ پدر صنعت داروسازی ایران
غلامعلی عبیدی که او را به عنوان پدر صنعت داروسازی ایران می شناسند در زمان جنگ جهانی دوم تولید ملی دارو در ایران را کلید زد و با وجود بی مهری ها از طرف دولت های وقت توانست گامهای اساسی برای خودکفایی دارویی ایران و کوتاه کردن دست کمپانیهای دارویی بردارد. او پس از اتمام تحصیلات متوسطه در ۱۳۱۷ خورشیدی وارد دانشکده داروسازی دانشگاه تهران شد و برای گذراندن دوره تکمیلی عازم فرانسه شد. اوضاع نابسامان بهداشت و درمان کشور و وضعیت اسفناک بیماران در دوران جنگ جهانی دوم او را مصمم به تولید ملی دارو در ایران کرد، به طوری که پس از اتمام خدمت وظیفه عمومی در ۱۳۲۵ خورشیدی نخستین کارخانه داروسازی کشور را در سه راه امین حضور تهران با به کارگیری ۲۵ نفر راه اندازی کرد. عبیدی، بدون کوچک ترین حمایتی و با وجود ناملایمات بسیار شروع به کار کرد و با پیگیری های مستمر خود در ۱۳۳۷ خورشیدی به دریافت نخستین پروانه دارویی از وزارت بهداری وقت نایل آمد. او تنها هدفش را در تولید داروهایی با کیفیت بالا و قیمت مناسب می دید.
عبیدی معتقد بود که برای کسب کیفیت مطلوب دارو، مواد اولیه مورد نیاز باید از تولید کنندگان برتر جهان تهیه شود. پدر صنعت داروسازی ایران از همان اوان جوانی فکر ورود به بازارهای بین المللی را در سر داشت و برای بازاریابی محصولات خود به کشورهای منطقه از جمله افغانستان و عراق سفر کرد. عبیدی در ۱۳۵۲ خورشیدی لابراتوار داروسازی دکتر عبیدی را در کیلومتر ۸ جاده مخصوص کرج احداث کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با خاتمه فعالیت شرکتهای چند ملیتی و تصویب طرح ژنریک، صنعت داروسازی رونق یافت. با شروع جنگ تحمیلی و آغاز تحریمهای ناجوانمردانه علیه ایران، عبیدی توانست با زحمات شبانه روزی فراوان، بخش قابل توجهی از نیازهای دارویی کشور را بر طرف کند. از جمله فعالیتهای فرهنگی او میتوان به انتشار مجله پزشک و دارو اشاره کرد. همچنین عبیدی صاحب امتیاز و مترجم کتاب طب سیسیل یکی از کتاب های مرجع رشته پزشکی در ایران بود.
بهروز برومند؛ پایه گذار علم نفرولوژی
بهروز برومند را به عنوان پایه گذار و پیشگام دانش بیماری های کلیه و نفرولوژی می شناسند. پزشکی ایرانی که بنیانگذار سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان در ایران نیز به شمار می رود. از شاخصه های اخلاقی برومند می توان به انسان دوستی او اشاره کرد که به محروم ترین و بدخیم ترین بیماران در زمینه کلیه، کمک های بی دریغ خود را نثار آنها می کرد. در همین زمینه ایرج فاضل رییس جامعه جراحان کشور می گوید: برومند و همکارانش زمانی درمان بیماری های کلیوی را شروع کردند که امکانات امروزه مانند دیالیز و پیوند نبود و این عزیزان به دلیل انگیزه بالای انسانی یکی از محروم ترین گروه های بیماران را انتخاب کردند و در آن رشته متخصص شدند. بسیاری از متخصصان و بزرگان به شاگردی در محضر ایشان افتخار می کنند. وقتی که پیوند کلیه را در کشور شروع کردیم نخستین نفرولوژیستی که با آغوش باز از این اقدام استقبال و کمک کرد آن هم در شرایطی که در بحبوحه جنگ بودیم و بسیاری از افراد فکر می کردند که این کار ضروری نیست این مرد بزرگ کمک کرد و پیوند کلیه در کشور پا گرفت. برومند یکی از اعضای فرهنگستان علوم پزشکی بود و هست و همچنین یکی از پایه گذاران و اداره کنندگان انجمن نفرولوژی ایران و عضویت در هیأت مدیره بسیاری از انجمن های پر اهمیت بین المللی و خاور میانه را به عهده داشت که با خدمات ارایه شده توسط این استاد، ایران از خدمات بسیار زیادی بهره برده است. ضمن اینکه نام ایران در مجامع جهانی به واسطه حضور موثر و گسترده این قبیل اساتید همواره بلند آوازه بوده است.
بهروز برومند، خود اعتقاد دارد که پیشرفتش را مدیون زحمات پدر و مادرش است و می گوید: زمانی که کودک بودم، آتشسوزی ای در منطقه قادیکلا(بابل) اتفاق افتاد. آن زمان پدرم بهعنوان رئیس انجمن شهر دفتر خود را برای کمکرسانی به سوختگان قرار داده بود. از همان موقع که چهره خشنود بچههای بهبود پیدا کرده را دیدم، تصمیم گرفتم پزشکی بخوانم. به آمریکا رفتم و توانستم برد نفرولوژی را بهعنوان نخستین فرد در خاورمیانه کسب کنم. یکی از دل مشغولیهای من همیشه این بود که چطور خارجیها به ما اهانت میکنند و افتخارات ما را میدزدند. بنابراین چندین مقاله در جواب سایتهایی که ابن سینا و زکریای رازی را غیر ایرانی اعلام کردند، نوشتم.
پروفسور بهروز برومند با بیش از ۵۰ سال سابقه پزشکی در ایران در ۱۳۹۳ خورشیدی از طرف جوزف ریموزی رئیس انجمن جهانی نفرولوژی به عنوان پایهگذار و پیشگام دانش بیماریهای کلیه یا نفرولوژی در خاورمیانه معرفی شد.
پروفسور توفیق موسیوند؛ مخترع نخستین قلب مصنوعی داخل بدن انسان
توفیق موسیوند استاد جراحی دانشکده پزشکی اتاوای کانادا و مخترع جهانی نخستین قلب مصنوعی داخل بدن انسان است. او صاحب اختراعاتی از جمله قلب مصنوعی، امکان تشخیص پزشکی از راه دور و تنظیم و معالجه قلب، تعیین DNA انسان توسط اثر انگشت و ۱۴ اختراع پزشکی دیگر است.
اشتیاق توفیق موسیوند به آموختن، او را در ابتدا به دانشگاه تهران و سپس با بورسیهای که به دست آورد به دانشگاه آلبرتای کانادا راهی ساخت. سالهای ابتدایی زندگی در کانادا بر موسیوند بسیار سخت گذشت. موسیوند بعد از اختراع قلب مصنوعی به شهرت جهانی رسید و ریاست بسیاری از هیات های علمی و تخصصی و سمت استادی رشته های جراحی و مهندسی در دانشگاههای اوتاوا و کارلتون را برعهده گرفت. فعالیتهای تحقیقاتی او باعث به وجود آمدن سالی یک هزار شغل در کانادا و سرریز شدن بیش از ۲۰۰ میلیون دلار سرمایهگذاری خارجی در طی ۱۰ سال شده است.
موسیوند در یکی از مجمعهای علمی درباره این اختراع خود میگوید: من بسیار انسانهایی را دیدهام که در سنین مختلف جوانی، نوجوانی، میانسالی و پیری دچار سکته قلبی میشوند و میمیرند. این جمله بسیار تلخ و سختی است هنگامیکه دکتر میگوید که قلب شخص بیمار از کار افتاده است و دیگر به صورت طبیعی و خوب کار نمیکند و من بسیار بسیار متأثر و ناراحت میشوم و همین دلیلی شد تا به فکر یک راهحل برای این مشکل بزرگ باشم. او همچنین رساله خود را با این مضمون شروع کرده است: برای من آنچه مهم است خدمت به بشر است؛ نه تنها به مردم کشورم بلکه به مردم تمام دنیا. در واقع جز این نیز نباید باشد. رسالت من به عنوان یک پزشک، کمک به بیماران تعلیم و تربیت پزشکان دیگر و این بار ابداعات و اکتشافاتی است که بتواند به نوعی به بشر کمک کند.
علی اصغر خدا دوست؛ نابغه و پدر چشم پزشکی ایران
علی اصغر خدادوست، زاده شیراز توانست با گذراندن درجه ممتازی در دانشگاه شیراز برای گذراندن دوره تخصصی خود راهی آمریکا شود. خدا دوست پدر چشم پزشکی ایران و استاد چشم پزشکی دانشگاههای آمریکا و یکی از چشم پزشکان مطرح در عرصه بینالمللی شناخته می شود. سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد (یونسکو) در ۱۳۹۳ خورشیدی در آیین ویژهای از خدمات علمی و اجتماعی پروفسور خدادوست، دانشمند و چشم پزشک شناخته شده ایرانی تجلیل کرد. شهرت او افزون بر مقالات علمی متعدد و تحقیقات گسترده در زمینههای مختلف و کیفیت درمان و تجربه در درمان جراحی، تحقیقات پایهای بسیاری در زمینه ناراحتیهای سطح قرنیه دارد. پروفسور خدادوست به قدری در جامعه پزشکی از اهمیت برخوردار بود که پیوندهای قرینه را به نام او با عنوان eKhodadoust lin نامگذاری کردند.
کوفی عنان دبیر کل سابق سازمان ملل متحد یکی از شخصیتهای سیاسی بینالمللی است که به وسیله این طبیب ایرانی معالجه و درمان شد. او همچنین در شیراز، بیمارستان فوق تخصصی چشم دکتر خدادوست را بنا کرد. خدادوست درباره ماجرایی که او را به فکر ساخت بیمارستان چشم پزشکی انداخت، گفت: در دانشگاه های زیادی درس داده بودم و دلم می خواست امکانات و کلینیک اینجا مثل آمریکا بشود. روز اول که به آمریکا رفتم و آن وسایل را دیدم و با وسایل خودمان مقایسه کردم، به خودم گفتم ما چه گناهی داریم؟ ما باید بهتر از این ها باشیم. تحصیل را که تمام کردم، گفتند بیا ساختمان قدیمی هتل دربند تهران را به اتاق عمل درمانگاه تبدیل کن. ساختمان جدیدش را هم به بخش مدیریت اختصاص دادیم. سران سه قوه امضا کردند و ۳۵ میلیون تومان هم گذاشتند. ما نقشه ساختمان را به دانشگاه هاپکینز بردیم و ۷-۶ هزار دلار هم از جیب خودمان دادیم. دلم می خواست بیمارستان ما بهترین مرکز چشم پزشکی خاورمیانه شود اما آنطور که دلم می خواست نشد. البته تا همان مقدار هم کمک بزرگی به گسترش چشم پزشکی در کشورمان کرد. ما بهترین وسایل را به ایران آوردیم. بخش خصوصی و دولتی هم گفتند داریم عقب می افتیم، آنها هم تلاش کردند. اساسا اگر دانشجویان و همکاران بخواهند پیشرفت کنند، باید رقابت سالم به وجود بیاید.
مجید سمیعی مشهورترین جراح مغز و اعصاب ایرانی
پروفسور مجید سمیعی متولد تهران است و تحصیلات خود را در آلمان گذراند. او خود در خاطراتش می گوید که از سن ۱۱ سالگی به جراحی مغز و اعصاب علاقه شدیدی پیدا کردم و به همین دلیل در دانشگاه یوهانس گوتنبرگ در شهر ماینتس به تحصیل در رشتههای زیستشناسی و پزشکی پرداخت. سمیعی به دلیل کسب عالیترین نمرات در امتحانات پایان دوره پزشکی توانست جایزه ویژه وزارت علوم ایران برای برترین دانشجویان مقیم اروپا را دریافت کند. در همین برهه از زمان بود که او تصمیم گرفت دوره تخصصی جراحی مغز و اعصاب را بگذراند. او این رشته را زیر نظر کورت شورمن آغاز کرد و در سن ۳۳ سالگی موفق به دریافت مدرک بورد تخصصی در این رشته از آلمان شد. همچنین پروفسور سمیعی در ۱۳۵۰ خورشیدی نخستین دوره آموزشی جراحی میکروسکوپی را آغاز کرد و در ۱۳۵۶ خورشیدی با کمک بنیاد فولکسواگن، نخستین آزمایشگاه تمرین جراحی میکروسکوپی آلمان را تأسیس کرد و در همین زمان ریاست دپارتمان جراحی مغز و اعصاب در بیمارستان نورداشتات شهر هانوفر آلمان را بر عهده گرفت. او در ۱۳۶۷ خورشیدی سِمت استادی جراحی مغز و اعصاب دانشگاه پزشکی هانوفر را پذیرفت. سمیعی در ۱۹۷۹ میلادی نخستین دوره آموزشی جراحی قاعده جمجمه در جهان را در شهر هانوفر پایهگذاری کرد و در سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۱ میلادی به سمت ریاست فدراسیون جهانی انجمنهای جراحی مغز و اعصاب برگزیده شد. مجید سمیعی در ۱۹۹۰ یک مرکز خصوصی بینالمللی علوم اعصاب را که به اختصار INI نامیده میشود، در مرکز شهر هانوفر آلمان تأسیس کرد. این مرکز که طراحی معماری آن برگرفته از شکل مغز است، از بهترین پزشکان بینالمللی و جدیدترین تکنولوژیهای پزشکی و خدماتی بهره میبرد و به همین دلیل باکیفیتترین خدمات سلامتی را به بیماران سیستمهای عصبی ارائه میکند. او در حال حاضر ریاست INI را بر عهده دارد.
در ۲۰۱۴ میلادی از طرف آکادمی جهانی جراحان مغز و اعصاب عنوان برترین جراح مغز جهان را به خود اختصاص داد. پروفسور سمیعی معتقد است که نباید مغزمان را مغشوش کنیم، او می گوید: دنیای امروزه شاید باعث شود حجم زیادی از اطلاعات در آن واحد وارد مغز شود اما باید بسیار مراقب بود که مسائل مختلف را وارد مغز نکنیم چرا که این کار کیفیت ارتباط سلولهای مغز را دچار اختلال میکند. به تمام افراد و به ویژه به جوانها توصیه میکنم ابتدا یک کار را به انتها برسانند و بعد به سراغ مطالب دیگر بروند چرا که در غیر اینصورت رفته رفته عملکرد مغز کاهش مییابد.
فرهاد شکوهی یکی از نوابغ پزشکی ایران در زمینه تروما
تروما که به عنوان صدمات مغزی و ضایعات نخاعی شناخته می شود امروزه به دست افرادی همچون فرهاد شکوهی قابل درمان است. شکوهی یکی از نوابغ پزشکی در دنیا به شمار می رود که از او به عنوان مدرس احیای پیشرفته قلب نیز نام می برند. او در دانشگاههای آمریکا مدرس تروما(صدمات مغزی و ضایعات نخایی) و مدرس احیای پیشرفته قلب است. شکوهی دستیار راندس باتیستا مشهورترین جراح قلب دنیاست. از جمله افتخارات وی می توان به پژوهشگر برتر دانشگاه پکن ۲۰۱۱، پژوهشگر برتر وزارت بهداشت چین ۲۰۱۱، مدرس نمونه انجمن قلب اروپا ۲۰۱۳ و ده ها تقدیر نامه و جوایز دیگر از دانشگاه های یونان، چین، آمریکا، هنگ کنگ و …. اشاره کرد.
عضویت در کالج آمریکایی پزشکان اورژانس ۲۰۰۳ میلادی، جامعه جهانی برای سندرم کمپارتمان شکمی در ۲۰۰۹ میلادی و انجمن طب اورژانس ۲۰۱۰ آسیا از جمله فعالیت های شکوهی به شمار می رود. کتاب سندرم کمپارتمان شکمی پس از پارگی آنوریسم آئورت شکمی به قلم فرهاد شکوهی و انتشارات دانشگاه پکن به چاپ رسیده است. همچنین خونریزی داخل جمجمه، تزریق سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان در منطقه مرزی هائو ژانگ پنگ آهنگ، وضعیت قلب و توزیع سلول، آنوریسم آئورت شکمی در یک بیمار پیوند کلیه، نقص دیواره بین دهلیزی با نارسایی و گزارش یک مورد از سرطان کولون سیگموئید در دوران بارداری از جمله مقالاتی است که به وسیله فرهاد شکوهی نگاشته شده است.
پروفسور عباس شفیعی بنیانگذار داروسازی نوین
عباس شفیعی رییس سابق و استاد ممتاز دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی تهران و چهره ماندگار پزشکی در ایران شناخته می شود. او را می توان معمار داروسازی نوین کشور به شمار آورد، فردی که دستاوردهای زندگی خود را برای خدمت به جامعه ارائه کرد و نتیجه آن چهره ماندگار شدن در عرصه داروسازی بود. شفیعی که جزو ۱۰۰ دانشمند برتر جهان محسوب می شود، هیچگاه از خدمت به بیماران دریغ نورزید. او در یکی از سخنرانی هایش که به منظور تجلیل از ۵۰ سال تلاش و خدماتش برگزار شده بود، گفت: آن چیزی که من را خوشحال می کند خدماتی است که ارائه می دهم و برایم مهم نیست که چهره ماندگار بشوم یا نشوم. برایم مهم نیست که فلان جایزه را به من می دهند یا نمی دهند. برای من مهم این است که چقدر می توانم خدمت کنم.
او پس از اتمام موفقیتآمیز تحصیلات خود با وجود برخورداری از بهترین موقعیت و شرایط برای ماندن در دانشگاههای آمریکا با دستانی پربار و باانگیزه ایجاد تحول در بخش داروسازی کشور به وطن بازگشت و معمار علم داروسازی نوین در ایران شد. او پس از ورود به دانشکده داروسازی پی برد نمی تواند در ایران همانند آمریکا به فعالیت های خود ادامه دهد، با این وجود پس از ۲ سال در حدود ۴۰ مقاله ارائه داد که زمینه دستیابی وی به دانشیاری را فراهم کرد.
این بنیانگذار داروسازی نوین در کشور برای ایجاد تحول در سیستم آموزشی دوره های PHD را پایه گذاری و به همین منظور شروع به تدریس تمام دروس در دانشگاه کرد. شفیعی در طول سال های جنگ تحمیلی در شناسایی و خنثی سازی حملات شیمیایی عراق فعالیت های زیادی انجام داد. کسب سه مرتبه جایزه اول جشنواره رازی، شیمی دان برجسته سال، داروساز برجسته و نمونه کشور و دانشگاه تهران، کسب جایزه اول تحقیقات جشنواره خوارزمی و جایزه اول آموزش از دستاوردهای او به شمار می رود. به پاس زحمات و تلاشهای علمی در چهارمین دوره همایش چهرههای ماندگار در ۱۳۸۳ خورشیدی بهعنوان چهره ماندگار علم پزشکی انتخاب شد. او نزدیک به ۶ دهه در عرصه علم و دانش فعالیت کرد که سبب شده است تا امروز نیز شاگردانش از استاد با خصوصیاتی چون وارستگی، دیانت، پشتکار و عرق ملی یاد کنند.